بابالبخندزنان باسه جعبه شیرینی ازسرکارآمد.به باباسلام کردم وبه اوخسته نباشیدگفتم. .اومرابوسید.به باباگفتم :"بابا!یه دونه ازشیرینی هامیدی به من؟"باباگفت:آره !چراکه نه!میدونی براچی شیرینی خریدم؟"باجوکمی فکرکردوگفت :"نه!برای چی خریدی؟"بابادستی روی سرباجوکشیدو.گفت:"فرداروزعیدغدیرخمه!عیدتمام شیعیان جهان!شیرینی آوردم تابین مردم پخش کنیم!"باجوگفت :"برای چی به این روزمیگن عیدغدیرخم؟"بابای باجوگفت:وقتی پیامبرازحج برمی گشت بیمارشد.درمحلی به نام غدیرخم خدابه اووحی کردکه دست علی جوان  راپیش مسلمانان بلندکندواورابه عنوان جانشین معرفی کند.ازآن روزتاکنون شیعیان این روزراجشن می گیرندونقل وشیرینی پخش می کنند."باجوگفت:"بابامیذاری امسال من شیرینی هاروبین مردم پخش کنم؟بابای باجولبخندی زدوگفت:"آره پسرگلم!امسال توشیرینی هاروپخش کن!

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: